loading...
پرتال تفريحي تکپر
آخرین ارسال های انجمن
ADMIN بازدید : 256 چهارشنبه 1391/06/15 نظرات (1)

مدت زيادي از زمان ازدواجشان مي گذشت و طبق معمول زندگي فراز و نشيب هاي خاص خودش را داشت.
يک روز زن که از ساعت هاي زياد کار شوهر عصباني بود و همه چيز را از هم پاشيده مي ديد، زبان به شکايت گشود و باعث نااميدي شوهرش شد. مرد پس از يک هفته سکوت همسرش، با کاغذ و قلمي در دست به طرف او رفت و پيشنهاد کرد هر آنچه را که باعث آزارشان مي شود را بنويسيد و در مورد آن ها بحث و تبادل نظر کنند.

زن که گله هاي بسياري داشت بدون اينکه سرخود را بلند کند، شروع کرد به نوشتن.
مرد پس از نگاهي عميق و طولاني به همسر، نوشتن را آغاز کرد.
يک ربع بعد با نگاهي به يکديگر کاغذ ها را رد وبدل کردند. مرد به زن عصباني و کاغذ لبريز از شکايت خيره ماند…
اما زن با ديدن کاغذ شوهر، خجالت زده شد و به سرعت کاغذ خود را پاره کرد.
شوهرش در هر دو صفحه اين جمله را تکرار کرده بود: ”دوستت دارم عزيزم”

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط پیشو هستم در تاریخ 1348/10/11 و 23:33 دقیقه ارسال شده است

خیلی باحال بودسعی کن بیشتربنویسیشکلک


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب عاشقانه,عكس,بيوگرافي,آهنگ,دانلود نرم افزار,دانلود بازي,بازي,داستان,اس ام اس,اخبار,روانشناسي,پيشواز همراه اول,پيشواز ايرانسل,عشق فان,عشق,عشقفان,فان,تک پر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    سئو سایت
    SEO Reports for eshghfun.ir
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1088
  • کل نظرات : 173
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 613
  • آی پی امروز : 76
  • آی پی دیروز : 140
  • بازدید امروز : 331
  • باردید دیروز : 448
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 331
  • بازدید ماه : 8,501
  • بازدید سال : 61,213
  • بازدید کلی : 2,059,217
  • کدهای اختصاصی