طبق معمول مامانم بابامو صدا زد که بیاد دره شیشه سس رو باز کنه ؛ پدرم بعد از کلی کلنجار رفتن نتونست در شیشه سس رو باز کنه … مادرم منو صدا زد و منم خیلی راحت درش رو باز کردم و به بابام گفتم : اینم کاری داشت ؟؟؟
پدرم لبخندی زد و گفت : یادته وقتی بچه بودی و مامانت منو صدا میزد تو زودتر از من میومدی و کلی زور میزدی تا در شیشه سس رو باز کنی ؟! یادته نمی تونستی ؟! یادته من شیشه سس رو میگرفتم و کمی درش رو شل میکردم تا بازش کنی و غرورت نشکنه ؟!
اشک تو چشمام جم شد … نتونستم حرفی بزنم و فقط پدرم رو بغل کردم !
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
چند حديث در باب عفاف و حجاب(حتما بخونيد) | 2 | 3396 | saraaa |
روانشناسی زندگی(بخونید ضرر نداره) | 2 | 929 | saraaa |
ساپورت مردانه هم به بازار اومد | 2 | 980 | saraaa |
حموم رفتنم شب عروسیه دختر همسایه | 2 | 1594 | saba227422 |
مردهای نازنین بیچاره | 2 | 925 | admin |
آقا پسرا توجه جواب سوال بدید.. | 1 | 871 | admin |
ساخت ای دی جدید برای شما بعد از تحریم ایران بیا تو | 0 | 628 | admin |
بکگراند زیبا | 0 | 1043 | admin |
فوتو شاپه ؟؟! | 0 | 483 | admin |
اس ام اس های عاشقانه | 0 | 488 | admin |